جدول جو
جدول جو

معنی تنگ حوصلگی - جستجوی لغت در جدول جو

تنگ حوصلگی
(تَ حَ / حُو صَ لَ / لِ)
بی صبری و تندخویی و غضبناکی. (ناظم الاطباء). رجوع به تنک حوصله و تنگ حوصله و تنگ و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تنگ حوصله
تصویر تنگ حوصله
کسی که صبر و بردباری ندارد، کم حوصله، ناشکیبا
فرهنگ فارسی عمید
(تَ حَ / حُو صَ لَ / لِ)
آنکه نمی تواند نهفتنی ها را پنهان کند. (از ناظم الاطباء). کم شکیب. تنک حوصله:
دهان یار که درمان دردحافظ داشت
فغان که وقت مروت چه تنگ حوصله بود.
حافظ.
رجوع به تنک حوصله و تنگ حوصلگی و تنگ و دیگر ترکیبهای آن شود، فرومایه و کمینه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تنگ حوصله
تصویر تنگ حوصله
کم حوصله، نا شکیبا
فرهنگ لغت هوشیار
کم حوصله، ناشکیبا، کم ظرفیت
متضاد: پرظرفیت
فرهنگ واژه مترادف متضاد